luna

lovely

luna

lovely

با لاخره ان روز رویایی فرا می رسد

بالاخره آن روز رویایی فرا می رسد؛

مردی که برای سال ها منتظرش بودید، به شما پیشنهاد می دهد؛ روزیکه با او قرار ملاقات می گذارید، صبح زود از خواب بلند می شوید و تا آخرین حد ممکن به خودتان می رسید و سعی می کنید به بهترین شکل در مقابل او ظاهر شوید. بعد زمانیکه او را مشاهده می کنید: مثل این است که انگار کله پا شده. یکمرتبه توجهتان به موهایش جلب می شود که در هم و ژولیده است، بعد لباس هایش را می بینید، او یک تی شرت کهنه به تن کرده و شلوار جین قدیمی و رنگ رفته ای را پوشیده. اما حالا شما(!) شیک ترین لباس هایتان را انتخاب کرده اید و تیپ بسیار زیبایی زده اید. ولی دیگر کار از کار گذشته و نمی توانید عکس العملی نشان دهید. مجبور می شوید که با همان وضعیت با او بیرون بروید. حالا می خواهم بدانم که او شما را کجا می برد؟ بله، درست حدس زدید! به یکی از آبمیوه فروشی هایی که همه ی دوستانش آنجا جمع هستند. نیمی از زمان را که مسلماً صرف صحبت کردن با دوست هایش می کند و نیم دیگر را هم با شما در مورد آنها صحبت می کند. بعد هم برای اینکه سنگ تمام بگذارد شما را به یک رستوران فست فود می برد. کل این قرار ملاقات فاجعه است. او مردی نیست که شما تصور می کردید. از خودتان می پرسید که واقعاً من به چه علت همه ی این سال ها آرزوی آشنایی با او را داشتم!

ادامه ی مطلب رو حتما بخونید!

 

بالاخره آن روز رویایی فرا می رسد؛

 

 

مردی که برای سال ها منتظرش بودید، به شما پیشنهاد می دهد؛ روزیکه با او قرار ملاقات می گذارید، صبح زود از خواب بلند می شوید و تا آخرین حد ممکن به خودتان می رسید و سعی می کنید به بهترین شکل در مقابل او ظاهر شوید. بعد زمانیکه او را مشاهده می کنید: مثل این است که انگار کله پا شده. یکمرتبه توجهتان به موهایش جلب می شود که در هم و ژولیده است، بعد لباس هایش را می بینید، او یک تی شرت کهنه به تن کرده و شلوار جین قدیمی و رنگ رفته ای را پوشیده. اما حالا شما(!) شیک ترین لباس هایتان را انتخاب کرده اید و تیپ بسیار زیبایی زده اید. ولی دیگر کار از کار گذشته و نمی توانید عکس العملی نشان دهید. مجبور می شوید که با همان وضعیت با او بیرون بروید. حالا می خواهم بدانم که او شما را کجا می برد؟ بله، درست حدس زدید! به یکی از آبمیوه فروشی هایی که همه ی دوستانش آنجا جمع هستند. نیمی از زمان را که مسلماً صرف صحبت کردن با دوست هایش می کند و نیم دیگر را هم با شما در مورد آنها صحبت می کند. بعد هم برای اینکه سنگ تمام بگذارد شما را به یک رستوران فست فود می برد. کل این قرار ملاقات فاجعه است. او مردی نیست که شما تصور می کردید. از خودتان می پرسید که واقعاً من به چه علت همه ی این سال ها آرزوی آشنایی با او را داشتم!

 

 

 

 

خوب وقتی که زمان خداحافظی فرا می رسد چه کاری باید انجام دهید؟ چگونه باید به این رابطه خاتمه داده و به او بفهمانید که تمایلی به ادامه ی ارتباط ندارید؟ چگونه می توانید با رعایت کمال ادب او را متوجه این امر سازید؟

کاملاً مشخص است که به هیچ وجه نمی خواهید با او ارتباط برقرار کنید. پس لازم نیست در این مورد پنهان کاری به خرج دهید. خیلی صریح بروید سر اصل مطلب. گاهی اوقات اگر بخواهید در مورد این مسائل روی خوش از خودتان نشان بدهید، نمی توانید به نتیجه برسید. مهربان بودن با مردی که هیچ علاقه و احساسی نسبت به او ندارید، سیگنال های درهمی را به سوی او می فرستد و ممکن است تصورات غلطی کند و در ذهن خود رابطه را گسترش دهد.

نباید تصمیم بگیرید که از پنجره فرار کنید، چون این نوع واکنش مشکلات زیادی را با خود به همراه دارد، البته این کار هم صحیح نیست که کیف و کت خود را بردارید و یک راست از درب خروجی بیرون بروید. بهتر است همه چیز را خیلی مسالمت آمیز و دوستانه تمام کنید. نباید کسی را در سر دو راهی قرار دهید، حرف های خود را خیلی رک و پوست کنده به او بگویید.

در پایان قرار ملاقات ابتدا از او تشکر کنید و بگویید که روز خوبی را در کنار او داشتید، اما هیچ گونه شباهتی میان افکار و روحیات خود با او پیدا نمی کنید. می توانید این کار را به صورت تلفنی هم انجام دهید. ممکن است برخی از خانم ها با استفاده از تلفن، حرف های خود را راحت تر بازگو کنند. اگر او به شما گفت که با یک مرتبه بیرون رفتن نمی توانید در مورد او قضاوت کنید و درخواست کرد که یک مرتبه دیگر با شما قرار ملاقات بگذارد، کاملاً قاطعانه با او برخورد کنید و بگویید که هیچ گونه تمایلی به انجام این کار ندارید. زمانی که نمی خواهید هیچ گونه ارتباطی با یک چنین مردی داشته باشید، باید این امر را برای او به طور کامل روشن کنید.

هیچ موقع به او نگویید که می خواهید فقط به عنوان یک دوست معمولی با او ارتباط داشته باشید مگر اینکه واقعاً بخواهید دوستش باقی بمانید. چرا که او باور می کند، یک چنین اتفاقی می افتد، و متاسفانه این اصلاً چیزی نیست که شما انتظارش را داشته باشید.

آقایون مانند خانم ها قابلیت تشخیص صحیح سیگنال هایی را که از طرف دیگران به سوی آنها فرستاده می شود را ندارند. اگر مستقیماً به آنها نگویید که حاضر به ادامه ی ارتباط با آنها نیستید، ممکن است خیلی دیر متوجه این مطلب شوند. در کمال خونسردی و ادب باید همه چیز را برایشان روشن کنید. اگر قبول می کنید که تنها به عنوان یک دوست معمولی با او بیرون بروید باید این مطلب را کاملاً برایش مشخص کنید زیرا ممکن است بعداً توقعاتی ایجاد شود که باعث پدید آمدن دلخوری برای هر دو طرف گردد. ملاقات با یک فرد جدید همانقدر که برای خانم ها دشوار است، برای آقایون هم سختی های مربوط به خودش را دارد. بنابراین شما، هم در قبال خود و هم در قبال طرف مقابل مسئول هستید و اگر واقعاً تمایلی ندارید که در این رابطه بمانید باید خیلی صادقانه به طرف مقابل بگویید.

با این کار هر دو نفر می توانند به رابطه پایان بخشیده و به دنبال ایجاد روابط دیگری بروند.

 

مردمان.کام

 

نظرات 1 + ارسال نظر
زهرا جمعه 11 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:38 ق.ظ http://zahrajoonam.blogsky.com

سلام دوست عزیز.وبلاگ خیلی جالبی دارین با مطالب خیلی قشنگ.من اینجور نوشته ها رو خیلی دوست دارم.خیلی خوب بود.موفق باشین.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد