چه خدایم خوب است ......... و چه بد بنده منم
عاجز و بیدل و شرمنده ....... منم
مهربان است خدای ؛ و لطیف است وخبیر
می نوازد بنده ؛ می شوم شرمنده
کاش یک لحظه جدایم نکند ....... او ،جدایم نکند
لیک من بد هستم ، گاهگاهی دل پر ارزش را
می سپارم به دگر موجودات ، غیر الله خودم
و چه بد کار و چه مشکل کار است
دل سپردن به کسی غیره خدا
و کسی هم میگفت توپ دل را به کسی پاس مده
نشنیدم من و پاسش کردم .....
و دلم خورد به تیر ، تیر دروازه ی عشق
و نشد گل دل من ... ... چه پکر بودم من
که چرا توپ دلم گل نشده و عزیزی فرمود ؛
توپ دل را به خدا پاس بده
او خودش میگیرد
غم و اندوه مخور ؛ می توان جبران کنی
کاش اینگونه شود و کمی راحتی فکر برای من ساز شود
و دلم وصل شود
کاش اینگونه شود که دلم گل بشود ........
Life is an art masterpiece, not a math problem.