luna

lovely

luna

lovely

To you my love

To you my love


In the morning

When the sun

Is just starting to light the day

I am awakened

And my first thoughts are of you

At night

I stare at the dark trees

Silhouetted against the quiet stars

I am entranced into a complete

Peacefulness

And my last thoughts are of you[/align] 
 

 

به تو ای عشق من
صبحگاهان  


وقتی آفتاب  


در حال روشن کردن روز است  


من بیدارم  


و اولین فکرم تویی  


شبانگاهان  


در تاریکی به درختان خیره می شوم  


که چون سایه هایی در مقابل ستارگان خاموش  


قد کشیده اند  


مجذوب این آرامش مطلق می شوم  


و آخرین فکرم تویی 

یلدای به یاد موندنی...!!

باسمه تعالی



الان که دارم می نویسم نمی دونم باید بخندم یا معکوسش عمل کنم

خدایی خیلی جالب بود،اینکه من شب یلدا هذیون می گفتم!اینا اثرات کم خوابی و بی خوابی!

خانواده دلشونو از خنده گرفته بودن!!!چه چیزای باحالی هم می گفتم مثلا فرمول ریاضی!!سوئیچ و...!!! کلا تو standby بودم شدید!ولی خیلی شب جالب و بیاد مودنی شد برام آخه شبای قبلش نخوابیده بودم منم که نمی دونستم شب یلداست!!!خوشحال بودم که اون شب رو راحت می خوابم دلم از همه بیشتر برا پتوم تنگ شده  بود!  ساعتای 7 بود گفتم خوب دیگه شب بخیر من رفتم لالا تازه اونجا فهمیدم که شب یلداست و داشتم دق می کردم چون همه می گفتن عمرن اگه بذاریم تو بخوابی  خدایی خیلی دپرس بودم...وقتی آدم و به زور بیدار نگه میدارن نتیجه اش همین میشه...!!!!!!!!!



نمیدونم حالا گذشته از این حرفا تا حالا شده آرزوی خواب رو بکنید؟؟؟!!!البته امشب ان شاءالله اگر خدا بخواد گوش شیطون کر آرزوم برآورده میشه...!   


چند وقت پیش اگه اشتباه نکنم یه مطلب جالبی به طور اتفاقی نمی دونم تو مجله بود یا روزنامه خوندم بد نیست بدونید،اینکه نوشته بود کم خوابی یا بیخوابی رو تصمیم گیری تاثیر داره!!


واونایی که خوابشون کم هست باعث میشه تا در کار روزمره ی خودشون تصمیم های اشتباه بگیرن! که البته تحلیل خودم اینه که فکر میکنم این کار به خاطر اثری که بی خوابی روی مغز میگذاره هست البته i dont know



ولی درکل نتیجه ای که می خوام بگیرم اینه که هر کاری می کنین از خوابتون نزنید


و پیام بهداشتی این که مسواک فراموش نشه!



خوب دیگه خیلی مزاح کردیم اون هم به خاطر همین خواب هست که امشب  یه خورده خوشحالم!


التماس دعا

یا حق



نفس عمیق

باسمه تعالی



یه سلام دوباره


وای چه زود گذشت چشم بهم زدیم محرم هم رسید،یه پلک زدن دیگه صفر و یه پلک زدن دیگه سال جدید! اصلا نمی تونم باور کنم که اینقدر زمان زود میگذره



آخیش بعد از یه مدت کلاس های فشرده الان یه نفسی دارم میکشم

البته هنوز تا یکشنبه نفس نصفه نیمه میاد



الان خیلی خوشحالم اول به خاطر اینکه  سلفژم رو قبول شدم و دوم به خاطر اینکه وقت کردم بیام نت البته یه final زبان هم دارم که اگه اون هم ان شاءالله قبول شم که دیگه خیلی خوشحال می شم،البته این خوشحالی دوامش خیلی کم چون باز بعد از مدت کوتاهی باز اول بد بختی!

ولی باز هم شاکریم.


التماس دعا دارم



یا علی




12نکته‌ای که دختر خانم‌ها باید بدانند

12نکته‌ای که دختر خانم‌ها باید بدانند

 


12 مورد وجود دارد که دختر خانم‌ها را در همان شروع انتخاب وتصمیم‌گیری برای ازدواج به اشتباه می‌اندازد. به عبارت دیگر، باید برایانتخاب شوهر مناسب از این 12 خطا دوری کنید:



1.
تهیه یک فهرست بلند بالااز خصوصیات همسر مورد نظر با تمام جزئیات و ریزه‌کاری‌ها اشتباه است. درست است که باید فردی را انتخاب کنید که خصوصیات او به نظرات شما شبیه‌تر باشداما اگر زیاده از حد محافظه‌کارانه عمل کنید و تمام زیر و بم او را موردقضاوت قرار دهید، بالاخره مواردی پیش می‌آید که با فهرست شما همخوانی ندارد و همین موضوع باعث می‌شود به دلیل مسائل جزئی، فرد مورد نظر را قبول نکنید.


2.
اگر تا یک سنی ازدواج نکرده‌اید و حالا فکر می‌کنید دیر شده و دیگران شما را زیر ذره‌بین قرار داده‌اند و بعد فقط به همین دلیل، فورابه یک خواستگار بله می‌گویید، اشتباه می‌کنید.


3.
مقایسه همیشه کاررا خراب می‌کند. اگر دائم خواستگارها را با هم یا با سایر افرادی که اطرافتان هستند و مورد تایید شما قرار گرفته‌اند، مقایسه ‌کنید، مطمئنانمی‌توانید تصمیم درستی بگیرید.


4.
اگر از آن دسته آدم‌هایی هستید که دو دستی به غم و غصه یا گذشته چسبیده‌اید، اشتباه می‌کنید. اگر به هر دلیل موقعیت‌هایی را در گذشته از دست داده‌اید، دیگر به آن فکر نکنید. پویاباشید و خودتان را برای آینده آماده کنید.


5. بعضی‌ها به خودشان اجازه نمی‌دهند کسی را دوست داشته باشند و این مساله برایشان مشکل ایجاد می‌کند.مثلا ممکن است فردی از بسیاری جهات مورد تایید شما و دوست داشتنی باشد امابه دلیل حرف و حدیث‌ بی‌منطق و دور از عقل دیگران، مورد تایید خیلی‌هاقرار نگیرد. در این شرایط اگر فرصت دوست داشتن و بله گفتن را از خودتان بگیرید، خطای بزرگی مرتکب شده‌اید.


6.
گاهی بعضی دختر خانم‌ها اعتمادبه نفس پایینی دارند و فکر می‌کنند پر از اشکال هستند و مورد تایید دیگران قرار نمی‌گیرند، در حالی که اگر به نکات مثبت خودشان توجه کنند، ازخیلی‌ها بهتر به نظر می‌رسند.


7.
در مواردی، دختر خانم‌ها انتظار دارندفورا عشق و علاقه شدید و رویایی بین آنها و همسر آینده‌شان به وجود بیایدو به عبارتی طرف مقابل فورا یک دل نه صد دل عاشقشان بشود. وقتی چنین توقعی دارند و زلزله مورد نظر آنها اتفاق نمی‌افتد، فورا دلسرد شده، عقب می‌کشند. اگر انتظار دارید در همان برخورد اول یک رابطه شدید عاشقانه به وجود بیاید؛ جلوی این ازدواج، یک پرچم قرمز بزرگ نگه داشته‌اید. با اینکار واقع‌بینی را کنار گذاشته‌اید، در حالی که دنیای ما کاملا واقعی است.


8.
مرد ایده‌آل زندگی شما با مردهای به اصطلاح ایده‌آل فیلم‌ها کاملا فرق می‌کند. به عبارتی منتظر چنین موجوداتی نباشید، چون فقط به فیلم‌ها تعل قدارند.


9.
گاهی دخترها سراغ فردی می‌روند که هیچ شباهتی به آنها نداردو فقط به یک دلیل خاص مورد تایید آنهاست. یادتان باشد تنها با یک خصوصیت نمی‌توان زندگی کرد.


10.
تمرکز روی نکات منفی خطای بزرگی است. یادتان باشد اگر به هر دلیلی درباره مردها احساسات منفی در شما ‌وجود داشته، آنهارا کنار بگذارید و با دیدگاه مثبت، انتخابی مناسب داشته باشید.


11.
بعضی دختر خانم‌ها که تحصیل و شغل مناسبی دارند، فکر می‌کنند به دلیل رفع نیاز مالی می‌توانند از موضع بالا صحبت کنند و به کمک یک مرد احتیاج ندارند. این دختر خانم‌ها با این طرز تفکر سد بزرگی مقابل خودشان ایجادمی‌کنند و نمی‌توانند درست انتخاب کنند، چون مدام دیگران را از خودمی‌رنجانند.


12.
ایثار و فداکاری بیش از حد، به دیگران بیش از خود فکرکردن و نیاز دیگران را به خود مقدم دانستن اشتباه بزرگی است که بعضی دخترها مرتکب می‌شوند. اگر به هر دلیل بار مسوولیتی به دوش شماست قبول؛اما باید اول به خودتان، نیازهایتان و آینده شخصی‌تان فکر کنید وموقعیت‌ها را از دست ندهید

 

و یک مورد هم که من خودم بیشتر از هر چیزی بهتون پیشنهاد می کنم اینه که قبل از هر چیزی وهرکاری توکلتون به خدا باشه مخصوصا تو همین مورد ازدواج اگه همه چیز رو به خدا بسپارید و سنگ سنگین جلو پاتون نندازید مطمئن باشید خودش همه چیزو براتون ردیف می کنه، برای یک بار هم که شده به خدا اعتماد کنید،مطمئن باشید پشیمان نخواهید شد.

یا حق

روز زیبای دهوالارض

بسمه تعالی



سلام دوستان خسته نباشید   


قبول باشه ،امروز، روز فوق العاده زیبایی بود از نظر من خیلی با صفا بود ولی خیلی زود تموم شد !

مثل روزای دیگه ولی یه خورده زود تر تا چشم بهم زدم دیدم ...(دقت دارید که چطور ثانیه های عمرمون داره می گذره و ما غافل هستیم!)

امروز از همون 4روزی که می گن تو سال روزه اش خیلی ثواب داره بود!

خوشحالم که سعادت روزه گرفتن رو خدا در یک چنین روزی بهم داد.

ان شاءالله که نماز و روزه های همه مورد قبول  در گاه حق قرار گرفته باشه.

من که امروز خیلی لذت بردم.

راستی جمعه ی دیگه هم روز عرفه هست ،از خدا می خوام که توفیق روزه رو ازما نگیره

ان شاءالله اگه زنده باشیم و توفیق نصیبمون بشه روزه می گیریم گفتم یه یادآوری بکنم بهتون که اگه امروز رو از دست دادید جمعه ی بعد رو از دست ندید.


التماس دعا

شاد باشید

 

 

راه و رسم عاشقی





 

راه و رسم عاشقی

 

من یک عمر به خدا دروغ گفتم و خدا هیچ گاه به خاطر دروغ هایم مرا تنبیه نکرد. می توانست، اما رسوایم نساخت و مرا مورد قضاوت قرار نداد. هر آن چه گفتم باور کرد و هر بهانه ای آوردم پذیرفت. هر چه خواستم عطا کرد و هرگاه خواندمش حاضر شد.
اما من! هرگز حرف خدا را باور نکردم، وعده هایش را شنیدم اما نپذیرفتم. چشم هایم را بستم تا خدا را نبینم و گوش هایم را نیز، تا صدای خدا را نشنوم. من از خدا گریختم بی خبر از آن که خدا با من و در من بود.
می خواستم کاخ آرزوهایم را آن طور که دلم می خواهد بسازم نه آن گونه که خدا می خواهد. به همین دلیل اغلب ساخته هایم ویران شد و زیر خروارها آوار بلا و مصیبت ماندم. من زیر ویرانه های زندگی دست و پا زدم و از همه کس کمک خواستم. اما هیچ کس فریادم را نشنید و هیچ کس یاریم نکرد. دانستم که نابودی ام حتمی است. با شرمندگی فریاد زدم خدایا اگر مرا نجات دهی، اگر ویرانه های زندگی ام را آباد کنی با تو پیمان می بندم هر چه بگویی همان را انجام دهم. خدایا! نجاتم بده که تمام استخوان هایم زیر آوار بلا شکست. در آن زمان خدا تنها کسی بود که حرف هایم را باور کرد ومرا پذیرفت. نمی دانم چگونه اما در کمترین مدت خدا نجاتم داد. از زیر آوار زندگی بیرون آمدم و دوباره احساس آرامش کردم. گفتم: خدای عزیز بگو چه کنم تا محبت تو را جبران نمایم.
خدا گفت: هیچ، فقط عشقم را بپذیر و مرا باور کن و بدان در همه حال در کنار تو هستم.
گفتم: خدایا عشقت را بپذیرفتم و از این لحظه عاشقت هستم. سپس بی آنکه نظر خدا را بپرسم به ساختن کاخ رویایی زندگی ام ادامه دادم. اوایل کار هر آن چه را لازم داشتم از خدا درخواست می کردم و خدا فوری برایم مهیا می کرد. از درون خوشحال نبودم. نمی شد هم عاشق خدا شوم و هم به او بی توجه باشم. از طرفی نمی خواستم در ساختن کاخ آرزوهای زندگی ام از خدا نظر بخواهم زیرا سلیقه خدا را نمی پسندیدم. با خود گفتم اگر من پشت به خدا کار کنم و از او چیزی در خواست نکنم بالاخره او هم مرا ترک می کند و من از زحمت عشق و عاشقی به خدا راحت می شوم. پشتم را به خدا کردم و به کارم ادامه دادم تا این که وجودش را کاملاً فراموش کردم. در حین کار اگر چیزی لازم داشتم از رهگذرانی که از کنارم رد می شدند درخواست کمک می کردم. عده ای که خدا را می دیدند با تعجب به من و به خدا که پشت سرم آماده کمک ایستاده بود نگاه می کردند و سری به نشانه تاسف تکان داده و می گذشتند. اما عده ای دیگر که جز سنگهای طلایی قصرم چیزی نمی دیدند به کمکم آمدند تا آنها نیز بهره ای ببرند. در پایان کار همان ها که به کمکم آمده بودند از پشت خنجری زهرآلود بر قلب زندگی ام فرو کردند. همه اندوخته هایم را یک شبه به غارت بردند و من ناتوان و زخمی بر زمین افتادم و فرار آنها را تماشا کردم. آنها به سرعت از من گریختند همان طور که من از خدا گریختم. هر چه فریاد زدم صدایم را نشنیدند همان طور که من صدای خدا را نشنیدم. من که از همه جا ناامید شده بودم باز خدا را صدا زدم. قبل از آنکه بخوانمش کنار من حاضر بود. گفتم: خدایا! دیدی چگونه مرا غارت کردند و گریختند. انتقام مرا از آنها بگیر و کمکم کن که برخیزم.
خدا گفت: تو خود آنها را به زندگی ات فرا خواندی. از کسانی کمک خواستی که محتاج تر از هر کسی به کمک بودند. گفتم: مرا ببخش. من تو را فراموش کردم و به غیر تو روی آوردم و سزاوار این تنبیه هستم. اینک با تو پیمان می بندم که اگر دستم را بگیری و بلندم کنی هر چه گویی همان کنم. دیگر تو را فراموش نخواهم کرد. خدا تنها کسی بود که حرف ها و سوگندهایم را باور کرد. نمی دانم چگونه اما متوجه شدم که دوباره می توانم روی پای خود بایستم و به زودی خدای مهربان نشانم داد که چگونه آن دشمنان گریخته مرا، تنبیه کرد.
گفتم: خدا جان بگو چگونه محبت تو را جبران کنم.
خدا گفت: هیچ، فقط عشقم را بپذیر و مرا باور کن و بدان بی آنکه مرا بخوانی همیشه در کنار تو هستم.
گفتم: چرا اصرار داری تو را باور کنم و عشقت را بپذیرم.
گفت: اگر مرا باور کنی خودت را باور می کنی و اگر عشقم را بپذیری وجودت آکنده از عشق می شود. آن وقت به آن لذت عظیمی که در جست و جوی آنی می رسی و دیگر نیازی نیست خود را برای ساختن کاخ رویایی به زحمت بیندازی. چیزی نیست که تو نیازمند آن باشی زیرا تو و من یکی می شویم. بدان که من عشق مطلق، آرامش مطلق و نور مطلق هستم و از هر چیزی بی نیازم. اگر عشقم را بپذیری می شوی نور، آرامش و بی نیاز

 

 

مراقب باش...!

مراقب افکارت باش که به گفتارت تبدیل می شوند.

 

مراقب گفتارت باش که آنها به کردارت تبدیل می شوند.

 

مراقب کردارت باش که آنها به عادت تبدیل می شوند.

 

مراقب عادتت باش که آنها به شخصیتت تبدیل می شوند.

 

مراقب شخصیتت باش که آنها به سرنوشتت تبدیل می شوند.