luna

lovely

luna

lovely

یک داستان ناراحت کننده


یک داستان ناراحت کننده



بعد از کلی دردسر با پسر مورد علاقه ام ازدواج کردم...ما همدیگرو


به حد مرگ دوست داشتیم...

سالای اول زندگیمون خیلی خوب بود...اما چند سال که گذشت کمبود بچه رو به

وضوح حس می کردیم...

می دونستیم بچه دار نمی شیم...ولی نمی دونستیم که مشکل از کدوم یکی از

ماست...اولاش نمی خواستیم بدونیم...با خودمون می گفتیم...عشقمون واسه یه

زندگی رویایی کافیه...بچه می خوایم چی کار؟...در واقع خودمونو گول می زدیم...

هم من هم اون...هر دومون عاشق بچه بودیم...

تا اینکه یه روز

علی نشست رو به رومو

گفت...اگه مشکل از من باشه ...تو چی کار می کنی؟...



ادامه مطلب رو حتما بخونید!

ادامه مطلب ...

راهگشا...

راهگشا

 

1-خود را علت اصلی تمام رویدادهای زندگی تان بدانید. هر چه شما بیشتر خودتان را علت و عامل اصلی وقایع زندگی تان بدانید، بیشتر قادر خواهید بود تعیین کننده رویدادهای آینده زندگی خود باشید. دیگران نیز ممکن است در این مسئولیت سهیم باشند، اما هنگامی که انگشت خود را به سوی آنها نشانه میروید تمام قدرت خود را از دست میدهید. تمام سرزندگی و کارایی شما محو شده و شما بایستی وابسته ی تصمیمات و اقدامات دیگران باشید.

2-از تمام تعلقات و وابستگی های خود رهایی یابید. چیزهایی که توانایی رها کردنشان را ندارید باعث آزار و عذاب شما خواهند شد. شما میتوانید خود را وابسته هر چیزی بکنید: یک شخص، یک شیء، یک خوراکی، یک ماده مخدر، یک شرایط خاص و یا یک روش زندگی خاص.. هنگامی که شما نسبت به از دست دادن چیزی که وابسته اش گردیده اید تهدید میشوید، ترس، اضطراب و جنون وجود شما را فرا میگیرد. وابستگی ها به لنگر کشتی می مانند، شما را در یک مکان ثابت نگه میدارند و دیگر قادر نخواهید بود آزادانه به اطراف حرکت کنید. از تمام وابستگی های خود دل بکنید و به آنها اجازه رهایی دهید. وقتی چیزی برای از دست دادن نداشته باشید، هیچ چیز جلودار شما نخواهد بود

3-هر رابطه ای را میسر و شدنی سازید. هنگامی که رابطه ای غیر ممکن و با ناکامی مواجه میشود، شما هزینه گزافی را در درون خود می پردازید. هر قدر رابطه از اهیمت بیشتری برخوردار باش، رنج شما نیز بیشتر خواهد بود. برای اینکه رابطه ای را میسر سازید باید خود، شرایط، و شریک خود را مورد بخشش و پذیرش قرار داده و به شریک خود اجازه دهید همانگونه که هست باشد. وی را دوست داشته باشید و به وی قوت قلب و اعتماد بنفس دهید. مسئولیت موفقیت رابطه را به تنهایی بعهده گیرید




 ادامه مطلب رو حتما بخونید....

ادامه مطلب ...

چگونه به عشق حقیقی دست یابیم

چگونه به عشق حقیقی دست یابیم




-فرد مناسب حال خود را تعریف کنید
بهترین شیوه برای انجام این کار آن است که بهترین دوستان خود را در نظر گرفته و ویژگیها و صفاتی که از نظر شما بسیار قابل ستایش میباشند را در آنها شناسایی کنید. شریک زندگی آینده شما میباید از همان ویژگیها و صفات اخلاقی برخوردار باشد. اگر از نظر شما ویژگیهایی نظیر بالندگی معنوی، حس شوخ طبعی، مهربانی و یا تحصیلات عالیه تحسین برانگیز میباشند، شریک آینده شما نیز باید از آن خصوصیات برخوردار باشد. و چنانچه شما اعتقادی به وجود چنین فردی ندارید بهتر است به مرحله نخست بازگردید.

 

- بیاموزید چگونه افراد ناشایست و نامناسب حال خود را شناسایی کنید
این نباید کار دشواری برای شما باشد. فردی که صفات و ویژگیهای دلخواه و ارزشمند شما را بروز نمیدهد به عنوان یک شریک تازه نامناسب میباشد. همچنین فردی که تنها در حضور شما رفتارهای خوشایند و خوب از خود به نمایش میگذارد و نه شخص دیگری، باز برای شما نامناسب میباشد. علاوه بر آن افرادی که در پیشبرد رابطه شتابزده عمل میکنند نیز شایسته برقراری رابطه نیستند. اینگونه افراد معمولا سبب دلشکستگی شما میگردند.



- با افراد نامناسب حال خود رابطه برقرار نکنید
چنانچه با فردی که فاقد خصوصیات دلخواه شما میباشد وارد رابطه گردید، تنها ناکامی و اندوه را متوجه خود ساخته اید. زیرا چندی از رابطه شما نخواهد گذشت که شروع به تغییر وی مطابق همان ویژگیهای دلخواه خود خواهید کرد. اما شریک شما بطور طبیعی در مقابل این تغییر از خود مقاومت نشان خواهد داد. عدم توانایی وی در برقراری ارتباط و یا گوش دادن به صحبتهای شما و یا برآورده سازی نیازهایتان موجب میگردد که آنها را به اشتباه نشانه عدم علاقمندی به خودتان تلقی کنید. اما تنها واقعیت آن است که شما فردی را برگزیده اید که متناسب و برازنده تان نیست.



- خود را در محیطهایی قرار دهید که فرد مورد نظر شما در آنجا به فعالیت میپردازد

به فرض اگر در آرزوی برقراری رابطه با یک ورزشکار میباشید، قطعا وی را در سینما نمیتوانید بیابید و یا چنانچه در جستجوی یک موسیقی دان هستید باید وی را در محافل موسیقی بیابید. بنابراین برای یافتن عشق دلخواه خود میباید از خانه خارج گردید



-بر ترس خود از آنکه طرد گردید و یا مجددا تنها بمانید غلبه کنید.
تمام روابط در مقطعی از زمان پایان خواهند یافت. برخی با جداییها، برخی با طلاق و برخی نیز با مرگ. هیچ ضمانتی در زندگی وجود ندارد و عشق نیز از این مسئله مستثنا نمیباشد. هر زمان که شما عاشق فردی میگردید ناخواسته خود را در معرض طرد شدگی و ناکامی قرار میدهید. آخرین باری که در عشق شکست خورده اید را بخاطر می آورید؟ همانگونه که مشاهده میکنید شما دست نخورده باقی مانده و جان سالم بدر برده اید. پس آنقدر ها هم طرد شدن وحشتناک نیست.



-از وابستگی خودداری کرده و سعی کنید آزاد زندگی کنید.
به زندگی عادی خود مشغول باشید و تنها اندکی در پی مجذوب ساختن فرد دلخواه خود. افراد مجردی که تمام توجه و انرژی خود را معطوف مجذوب ساختن شریک زندگی دلخواه خود میگردانند، خود را از داشتن یک شریک مناسب و خوب محروم میسازند ( با بی اعتنایی به موردهای مناسب بالقوه). و همچنین افراد مجردی که از نداشتن یک رابطه و شریک خوب پیوسته محزون و دلسرد میباشند، در عوض آنکه وقت خود را هدر خیالپردازیهای آرزوهای خود کنند، بهتر است ابتکار عمل را بدست گرفته و برای خودشان زندگی و موقعیتهای شگفت انگیزی خلق کنند.



-ریسک کنید اما زیرکانه و آگاهانه
از منزل خارج گردید، با افراد جدید ملاقات کرده و باب صحبت را بگشایید و قرار ملاقات بگذارید. شانس و اقبال خود را با این اعمال افزایش دهید. ممکن است طرد شوید اما مطمئن باشید ارزش آن را خواهد داشت. یافتن یک عشق حقیقی امری دشوار و زمانبر است هیچگاه تا زمان دستیابی به آرزوهایتان از پای ننشینید.




(من نمیگم با این موافقم ها ...فقط به عنوان یک مقاله بخونیدش !   )

 

 

روزه یعنی ...!

باسمه تعالی


سلام به همه ی عزیزان


تعطیلاتی خوب ولی غمگینی هست!نمی دونم چرا!


امروز خیلی بهم سخت گذشت  البته امروز طبیعی بود چون جمعه بود  دیروز خیلی لذت بردم آخه روزه گرفتم ، نمی دونم چرا عشق می کنم با ثواب جمع کردن، تمام اعضای خانواده کلافه شدن ! تازه داشتم مامانمو آماده می کردم واسه فردا روزه ،مامانم می گفت مگه از رو جنازه ی من رد شی که بگذارم روزه بگیری  بهم میگه تو عقلتو از دست دادی وقتی روزه ی قرض هیچی نداری چرا اینقدر روزه میگیری ضعیف هستی می خوای خودتو نابود کنی، آخه قبل اول ماه وسط ماه و آخر ماه رو روزه می گرفتم چون خیلی ثواب داره ! ولی الان حیفم میاد بخدا روزای به این کوتاهی هم چشم بهم میزنیم شب و آدم نه گرسنه میشه ونه تشنه خوب چرا روزه نگیریم ؟ ما نباید از این فرصت های طلایی استفاده کنیم؟ بخدا حیفه ...!



پیشنهاد میکنم شما هم از دست ندید...باور کنین اصلا ضربه نمی بینین بلکه یه احساس خوب و سبکی بهتون دست میده مخصوصا اینکه باز نصف شبش بلند شین و نماز شب بخونین آخ نمی دونینن چقدر حال میده! انگار رو هواهستین !


باور می کنید دیشب کلاس فیزیک داشتم دوستم می گفت بیا خونه ی ما افطار کن چون راس 5 استاد میاد گفتم نه افطار میکنم بعد میام! حاضر و آماده بودم و منتظر اذان که هم نمازمو بخونم همم روزمو باز کنم، خیلی برام جالب بود هم الله اکبر شنیدم دوستم بهم زنگ زد و گفت استاده اومده منم بخاطر اینکه on time  هستم یه خورده ناراحت شدم آخه زود اومده بود!ولی یه قورط چایی خوردم  برا اینکه گلوم باز شه بعد پریدم !اومدم در برم مامانم نمیگذاشت برم ! می گفت تا افطار نکنی نمیگذارم بری چون از صبح روزه بودی شکمت خالیه مغزت کار نمیکنه! هرچی میگم بخدا مغزم کار میکنه ،انگار نه انگار ،قربونش بشم راست میگفت از بس به فکرمه یه لحظه چشم از روم بر نمیداره،ولی با کلی التماس و درخواست جیم شدم وقول دادم وقتی اومدم مفصل چیزی میل کنم!

خلاصه این شد که وقتی برگشتم ساعت هشت و ربع بود تا اومدم جیم شم و برم تو اتاقم گفت بدو سریع بیا که باید افطار کنی البته از افطار که گذشته بود باید شام میخوردم دیگه ، ولی نمی دونم چرا اصلا  میلی به خوردن نداشتم چون حالم بد شده بود به خاطر دلایل و قضایایی،  مجبور شدم بهش دروغ بگم هرچند اصلا دلم نمیخواست ، گفتم خونه دوستم کلی چیزی خوردم ودارم می ترکم کلی قسم خوردم البته میدونستم که میدونه دارم دروغ میگم چون میدونه من جایی که میرم چیزی نمی خورم! ولی مجبور بود به خاطر حالم قبول کنه البته من فرداش بهش راستشو گفتم  چون از دروغ گویی بدم میاد و نمی تونم هیچ وقت دروغ بگم، خلاصه اینکه ساعت هشت و نیم خوابیدم  بدون هیچی حتی یک ذره هم احساس گرسنگی یا تشنگی نکردم.


حالا این همه کلمات رو سر هم کردم می خواستم یه چیزی بگم و نتیجه گیری کنم!سخن بیهوده چه فایده ای داره؟؟


اینکه من یه سری اراجیف بنویسم و شما هم بخونین و وقت گرانبها تون رو بذارید که نمیشه،من که بیکار نیستم این همه وقتمو بگذارم برا شما به نوشتن که سخن بیهوده به حساب بیاد و نکته نداشته باشه!اون نکته مهمه!


من از سخن گفتن بیهوده و بی نتیجه شدیدن بدم میاد!  اینا همه مقدمه بود... ! برا اینکه  بهتون بگم داره لحظه های عمرمون تلف میشه بخدا حیف این روزای قشنگ و از دست بدیم ! لحظه ای بنشینید وبا خودتون فکر کنید این همه خوردیمو خوابیدیم کجای دنیا رو گرفتیم؟؟

 

باور کنید از روزه تصور غلطی تو ذهن های ما هست!ما هممون فکر می کنیم روزه یعنی گرسنگی روزه یعنی تشنگی و زجر!


باور کنید این طرز تفکر غلط و اصلا روزه چنین نیست(روزه یعنی تزکیه روح،جسم،نفس وزندگی) ! میخواستم از نوشته های بالام اینو بهتون بگم که اگه یه خورده مفهومی خونده باشید نیازی به گفتن من نیست وخودتون نکته برداری میکنید!




نکته اینه که واقعا روزه گرسنگی و تشنگی نیست و اگه شما حتی روزتون رو فقط با جرعه ای آب هم باز کنین تا روز بعد اصلا احساس گرسنگی و تشنگی نمی کنین! البته در صورتی اینطوریه که با عشق گرفته باشین نه مثل الان که همه به اجبار و ترس میگیرن! باور کنین اگه خدا بگه که بهتون اجازه میدم روزه نگیرین ولی به جای هر روزش که نمیگرین 100000 پول بدین یا اینکه برین سر زمین شخم بزنین هیچکی حاضر نیست روزه بگیره!


چرا ما فقط روزه رو با ترس و لرز و به زور 30 روز ماه رمضان رو اونم به اجبار میگیریم؟


هیچ با خودتون فکر کردین این خوردن ها و خوابیدن ها آخرش به کجا میرسه؟؟؟


یا اصلا اونهایی که فقط خوردند و پیروی از نفسشون کردند به کدامین جای مرتبه داری رسیدند؟؟؟

 

فقط از خدا می خوام ما رو به بهترین راه ها هدایت کنه!


چون هر ثانیه که میگذره وابستگی ما انسان ها به تعلقات دنیوی بیشترمیشه وازسرای همیشگیمون دور تر میشم


فقط میتونم بگم که یادتون باشه هممون مهمون این دنیا هستیم یا به قولی مستاجریم خونه ی اصلی ما یک جای دیگه هست، یک جایی که خودمون داریم تو این مکان فعلیمون با تک تک اعمالمون اونو می سازیم و خشت هاشو بنا می کنیم


پس هیچ وقت فراموش نکنین که وابستگی به این دنیا و پیروی از نفس پایانی جز پوچی نخواهد داشت!



یا علی


التماس دعا



To you my love

To you my love


In the morning

When the sun

Is just starting to light the day

I am awakened

And my first thoughts are of you

At night

I stare at the dark trees

Silhouetted against the quiet stars

I am entranced into a complete

Peacefulness

And my last thoughts are of you[/align] 
 

 

به تو ای عشق من
صبحگاهان  


وقتی آفتاب  


در حال روشن کردن روز است  


من بیدارم  


و اولین فکرم تویی  


شبانگاهان  


در تاریکی به درختان خیره می شوم  


که چون سایه هایی در مقابل ستارگان خاموش  


قد کشیده اند  


مجذوب این آرامش مطلق می شوم  


و آخرین فکرم تویی 

یلدای به یاد موندنی...!!

باسمه تعالی



الان که دارم می نویسم نمی دونم باید بخندم یا معکوسش عمل کنم

خدایی خیلی جالب بود،اینکه من شب یلدا هذیون می گفتم!اینا اثرات کم خوابی و بی خوابی!

خانواده دلشونو از خنده گرفته بودن!!!چه چیزای باحالی هم می گفتم مثلا فرمول ریاضی!!سوئیچ و...!!! کلا تو standby بودم شدید!ولی خیلی شب جالب و بیاد مودنی شد برام آخه شبای قبلش نخوابیده بودم منم که نمی دونستم شب یلداست!!!خوشحال بودم که اون شب رو راحت می خوابم دلم از همه بیشتر برا پتوم تنگ شده  بود!  ساعتای 7 بود گفتم خوب دیگه شب بخیر من رفتم لالا تازه اونجا فهمیدم که شب یلداست و داشتم دق می کردم چون همه می گفتن عمرن اگه بذاریم تو بخوابی  خدایی خیلی دپرس بودم...وقتی آدم و به زور بیدار نگه میدارن نتیجه اش همین میشه...!!!!!!!!!



نمیدونم حالا گذشته از این حرفا تا حالا شده آرزوی خواب رو بکنید؟؟؟!!!البته امشب ان شاءالله اگر خدا بخواد گوش شیطون کر آرزوم برآورده میشه...!   


چند وقت پیش اگه اشتباه نکنم یه مطلب جالبی به طور اتفاقی نمی دونم تو مجله بود یا روزنامه خوندم بد نیست بدونید،اینکه نوشته بود کم خوابی یا بیخوابی رو تصمیم گیری تاثیر داره!!


واونایی که خوابشون کم هست باعث میشه تا در کار روزمره ی خودشون تصمیم های اشتباه بگیرن! که البته تحلیل خودم اینه که فکر میکنم این کار به خاطر اثری که بی خوابی روی مغز میگذاره هست البته i dont know



ولی درکل نتیجه ای که می خوام بگیرم اینه که هر کاری می کنین از خوابتون نزنید


و پیام بهداشتی این که مسواک فراموش نشه!



خوب دیگه خیلی مزاح کردیم اون هم به خاطر همین خواب هست که امشب  یه خورده خوشحالم!


التماس دعا

یا حق