luna

lovely

luna

lovely

دلنوشته جالب

بسمه تعالی


سلام دوستان

وقت همگی بخیر

می خوام براتون نقل از قول از یک دلنوشته  رو بگذارم برای خودم جالب بود گفتم شما هم بخونید بد نیست!

 

 

                                      به نام او که تنها اعتماد من است

 



بعضی روزا خیلی دلگیر میشن....

حتی خورشید دیده نمیشه و آسمون هم دلگیر

نمیدونم تا بحال شده احساس کنی فقط وفقط تکیه گاهت خداست و هرچی تلاش میکنی به بنده هاش اعتماد کنی بازم با کاراشون و حرفاشون اعتمادتو سلب میکنند...

نمیدونم تا بحال شده احساس کنی تو این دنیا کسی نیست صداتو بشنوه...و به حرفات گوش بده....البته اصلا مهم نیست چون گوش شنوای همه ی ما خداست....

تا بحال شده احساس کنی که  عشق فقط عشق جاودانی... و اینکه کسی تو این دنیا لیاقت عشقتو نداره....

تا بحال شده احساس کنی  اون کسی که واقعا فکر میکردی با تمام وجودش خوشبختت میکنه و فقط وفقط به تو فکر میکنه و شادیتو میخاد ، عزیزترینشی و بخاطرت هرکاری میکنه .....فقط یک فکر بوده و وجود خارجی نداره...!


زندگی معجون تلخی است که

                                    همه ی ما مجبور به چشیدنیم

 

 

 

خدایی با این که وجود خارجی نداره موافقم...!

 

نمیدونم ما انسان ها تا کی می خوام اسیر این دنیا باشیم و از این دنیا نالان!

 

ای کاش کمی بخودمان می آمدیم....و در ک می کردیم که هیچ عشق و غایتی بالاتر از معبودمان نیست همان که در درگ هایمان شریان دارد و ما از آن غافلیم.

 

 

این جمله رو خیلی قبول دارم:

<<این رو بدون که توی این دنیا یک قلب هست که فقط به خاطر تو میتپه و اون قلب خودته.>>

 

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا

 

یا علی

 

۱۵ رجب

بسمه تعالی

 

 

سلام به همه ی دوستان

 

 

امیدوارم از تابستانتون لذت کافی رو ببرید و از تک تک لحظاتتون بدرستی استفاده کنید و قدرشون رو بدونید.

 

خوب فکر میکنم امروز بیشتریا بدونن چه روزیه...

امروز 15 رجب میباشد.

که همونطور که میدونید هم روزه در این روز بسیار ثواب داره هم انجام اعمال ام داوود.امیدوارم که همه تون این سعادت نصیبتون شده باشه

 

من دیشب تصمیم گرفتم اگه عمری باقی بود و زنده بودم و خدا سعادتشو نصیبم کنه روزه بگیرم...شام که خوردم احساس بی نیازی برای سحری خوردن کردم خوب آخه راهی هم نیست تا سحر ساعت 3.33 اذان میگن.

 

فقط قصد داشتم تا سحربیدار بمونم و قبل از اذان یک لیوان آب بنوشم!(ولی بعضیا فکر میکردن من خوابم میاد یا میخام بخوابم....متاسفانه...!)


خیلی ساعت تند و سریع میگذشت منم سر خودمو بند کرده بودم ....اتفاقا هوا هم خیلی خوب بود حتی تا ÷شت بام هم رفتم و دقایقی رو اونجا سپری کردم...

 

یه اتفاق جالبی که رخ داد این بود که من تشنه بودم ولی گفتم همون 5دقیقه مونده به اذان میرم هم آب میخورم هم وضو میگیرم....میدونم چیزه دیگه ای نمونده بود به اذان نمیدونم چطور شد که هم به خودم اومدم دیدم دارن اذان میگن...خشکم زده بود!!مات و متحیر مونده وبودم!چطور میشه یکنفر این همه مدت بیدار باشه برا یک لحظه..!واقعا احساس تشنگی بدی میکردم...!ازطرفی هم با خودم گفتم اگه خدا منو طلبیده و میخواد که روزه بگیرم و منو از آب محروم کرده خودش این احساسو درمن میکشه!نماز خوندمو خوابیدم.

 

جالب ساعت 12 با صدای کوکوی موسی کوتقی ها بیدار شدم...اینقدر عصبانی شده بودم کلی چرند بارشون کردم.

مثل امروز قبل از نماز ظهرغسل داشت که خیلی هم ثواب داره...میدونم از رو تختم پریدم تو حمام...!

هرچی هی مزمزه میکردم احساس میکردم واقعا تشنه نیستم....!برای خودم خیلی جالب بود که اون احساس تشنگی مفرط کجا رفته!

 

ساعت های 12.25 بود اذان میگفتن منم نمازموخوندم و شروع کردم به انجام اعمال ام داوود(قسمت مهمی که میخوام بگم....الان ناراحتم دوست داشتم اینو زود تر مینوشتم که حداقل کسایی که یادشون رفته ....البته تو مفاتیح هست....هرچند الان بعید میدونم کسی بتونه کامل همشو تا قبل از اذان انجام بده....ولی بازم....)

 

100مرتبه حمد

100مرتبه توحید

10مرتبه آیه الکرسی

بعد سوره انعام- بنی اسرائیل- کهف- لقمان- یس- صافات- حم سجده- حمعسق- حم دخان- فتح- واقعه- ملک- ن- انشقاق و ما بعدش تا آخر قرآن.

 

و در اتمام یک دعایی داره تقریبا باید به مفاتیح رجوع کنید ...و بعد ان شاءالله هم استجابت میشید و هم رفع غم و اندوه

 

راستش من ازبعد از نماز ظهرم که شروع کردم الانساعتی میشه تموم شده...واقعا دهنم کف کرد...!!!!!!چون وقتی آدم روزه هست در حالت عادی زیاد که حرف میزنه احساس ضعف و بیحالی بهش دست میده....!ولی با این وجود خیلی لذت بخش....

وقتی دیگه دعاها تموم شد احساس شادی مفرطی بهم دست داد که هنوزم همراهم...

 

چیزه دیگه ای نمونده تا افطار...این لحظات خیلی برام با صفاست و اصلا دلم نمیخواد تموم شه...میدونید یاد چی میفتم؟یاد ماه رمضان...


داشتم به این فکر میکردم که ازچندین نفر شنیده بودم که وای امسال ماه رمضان تو اوج تابستان،ما میریم از تشنگی و گرما وای خدا فلان و فلان....من در جوابشون گفتم فکر اینهارو نکنید خدا خودش نیرو میده....ولی الان واقعا خندم گرفته و هرچی فکر میکنم میبینم واقعا چه فکر مسخره ای کردن....!الان با تمام وجودم دارم حس میکنم اون جمله ای رو که گفتم : "خدا حودش نیرو میده"  واقعا همینطوره من الان نه احساس تشنگی میکنم و نه گرسنگی ... بعضی چیزا هم که برای یک روزه دار طبیعیه دیگه ضعف و بی حالی...ولی با این وجود اگه به من الان بگن دو 540 متر برو میرم یعنی میدونم که انرزی رو خدا خودش بهم داده!

 




در این لحظات ملکوتیاز همه ی شما دوستان التماس دعا دارم...


و از خدا میخوام به حرمت پاکان نگاهی هم به ما بیندازد.


"اللهم عجل لولیک الفرج"


"اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا"

یک جمله ی فوق العاده زیبا...(توجه)

امروز از دیروز به قیامت نزدیک تر شده ایم.

به خدا چطور...؟!

مفهوم خودشناسى

مفهوم خودشناسى


آدمـى هـیـچ گـاه نـسـبـت بـه ذات خـویش ، غافل و جاهل نیست تا مساءله شناخت و آگاهى مطرح شود بلکه ؛
نفس ناطقه انسان و ذات آن در جمیع اوقات ، حتى در وقت خواب و مستى و بیهوشى ، (مشعورٌ بِها) ست . یعنى آگاه به ذات خود است . ولى گاهى جزئى از اجزاء بدنش مانند قلب یا دماغ یا روح بـخـارى را احـیـانـاً فراموش مى کند و بیشتر مردم آن را ادراک نمى کنند یا به وسیله تشریح و تعلیم دیگران آن را ادراک مى کنند، ولى ذات خویش را دائماً ادراک مى کنند. 1
بنابراین :
خـودشـنـاسـى بـه مـعناى این است که انسان ، مقام واقعى خویش را در عالم وجود درک کند، بداند خاکىِ محض نیست ، پرتوى از روح الهى در او هست بداند که در معرفت مى تواند بر فرشتگان ، پـیـشـى گـیـرد، بـدانـد کـه او آزاد و مـخـتـار و مـسـؤ ول خـویـشـتـن و مـسـؤ ول افراد دیگر و مسؤ ول آباد کردن جهان و بهتر کردن جهان است .
2
درک چـنـیـن مـوقـعـیـتـى سـبـب مـى شـود کـه انـسان ، مبداء و معاد و هدف آفرینش جهان را دریابد ، آفـریـدگـار را بـشـنـاسـد، فـرسـتـادگـان او را اطاعت کند، دانش مفید بیاموزد ، از بازیگرى و بـیـهـودگـى بـپرهیزد، کرامت و عزت خویش را حفظ کند، بر گستره فعالیت و سعه وجودى خود بـیـفـزایـد و هـمـواره عـقربه افکار ، کردار و گفتار خویش را به سوى بارگاه قدس ربوبى جهتگیرى کند و چنان شود که امیر مؤ منان صلوات اللّه علیه فرمود: رَحِمَ اللّهُ امْرَءً عَلِمَ اَیْنَ وَ فى اَیْنَ وَ اِلى اَیْنَ 3
خدا رحمت کند کسى را که بداند از کجا آمده ، در چه جایگاهى هست و به کجا خواهد رفت .
دسـت پرقدرت آفرینش ، چنین توانى را درون انسان تعبیه کرده و او با الهام گیرى از خداوند مى تواند راه را از چاه تشخیص دهد؛ وَ نَفْسٍ وَ ما سَوّیها فَاَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْویها 4
سوگند به نفس و آن که او را معتدل آفرید ، سپس زشتى و نیکى اش را به او الهام کرد.
نـفـس الهـام گـیـر آدمى ، رفیق صدیقى است که به طور مداوم بسان آینه اى شفاف ، هر خوب و بدى را براى انسان ترسیم مى کند تا بدان روى آورد و از این روى بگرداند و به وادى مقدّس اطمینان گام نهد، (نفس ‍ مطمئنّه ) گردد: ومخاطب خطاب جانفزاى قرآن قرار گیرد که ؛ یا اَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعى اِلى رَبِّکِ راضِیَةًمَرْضِیَّةً  5
اى نـفـس آرام یـافـتـه به سوى پروردگارت بازگرد در حالى که تو از او خشنود و او از تو خـشـنـود اسـت .از سـوى دیـگـر اگـر آدمـى بـه الهـام نـفـس ، وقـعـى نـنـهـد و بـه جـاى عـمـل نـیـکـو بـه تـبـهـکـارى تـن در دهـد و از نـور تـقـوا بـه سـوى تـاریـکـى فـجـور تمایل پیدا کند، نفس خیر اندیش او به ملامتش مى پردازد تا راه رفته را باز گردد و از تباهى ، دسـت شـویـد. نـفـس در ایـن حـالت ، بـه صفت ارزشمند (لوّامه ) موصوف است که خداوند بدان سوگند یاد مى کند:  وَلا اُقْسِمُ بِالنَّفْسِ الْلَّوّامَةِ 6
سوگند به نفس ملامتگر !
انـسـان بـایـد قدر چنین نفسى را بداند ، با او همراهى کند، از اعلام خطر او خشنود شود و به او بى اعتنایى نکند چرا که به گفته امام على (ع ):  لَیْسَ لاَِنْفُسِکُمْ ثَمَنٌ اِلا الْجَنَّةَ فَلا تَبیعُوها اِلاّ بِها7
براى جان هاى شما بهایى کمتر از بهشت نیست ، پس آنها را جز در ازاى آن نفروشید.
اگر حالت ملامتگرى نفس ، پایمال شود و هشدارهاى او به کار نیاید ، بتدریج نسبت به زشتى ها بى اعتنا شده ، دست از اعلام خطر بر مى دارد، سپس راه فساد انگیزى در پیش مى گیرد که در این حالت ، (نفس ‍ امّاره ) خوانده مى شود؛   ... اِنَّ النَّفْسَ لاََمّارَةٌ بِالسُّوءِ اِلاّ ما رَحِمَ رَبّى ...  8
همانا نفس ، فراوان به بدیها فرمان مى دهدجز آنچه را پروردگارم رحم کند !
آنـچه در روایات و سخنان بزرگان درباره نکوهش نفس آمده ، مربوط به همین حالت است و آدمى در هـیـچ حـالى نـبـایـد از مـراقـبـت و تـربـیـت نـفـس خـویـش غـفـلت کـنـد و هـر چـه حال او وخیمتر باشد، تیمار و مواظبت بیشترى مى طلبد که در آینده بدان خواهیم پرداخت .

 1-  مبداء و معاد، ملاصدرا، ص 212، چاپ سنگى ، مکتبه مرتضوى ، قم .
 2- انسان در قرآن ، شهید مطهرى ، ص 34 ، صدرا.
 3- آداب الصلوة ، امام خمینى ، ص 93، مؤ سسه تنظم و نشر آثار امام .
 4- مس (91) ، آیات 8-7.
 5- فجر (89)، آیات 28-27.
6-قیامت (75)، آیه 2.
7- شرح غرر الحکم ، ج 5، ص 81.
 8-  یوسف (12) ، آیه 53.

۵فروردین...(1سال دیگر...تکرار طبیعت)

بسمه تعالی

 

سلام

خسته نباشید

تبریک سال نو...

امروز 5 فروردین بود...چیز دیگه ای نمونده تا تموم شه و ساعت 12 بشه...

روز قشنگی بود برام ولی دلم غم داشت....خیلی...فقط بهمه نگاه میکردم و الکی میخندیدم الان واقعا دیگه داره حالم بهم میخوره از بس تظاهر به خنده و شادی کردم...خیلی روز سختی بود برام...


نمیدونم تا حالا شده روز تولدتون از صبح زود که بلند میشین  یا حتی موقعی که تو خواب هستین منتظر فقط یک فرد خاص باشین که بهتون تولدتون رو تبریک بگه!و اولین نفری باشه که تبریک میگه...


از ساعت 12.05 دقیقه ی دیشب برام مسیج تبریک می فرستادن...جالبه حتی صبح با صدای زنگ موبایلم بیدار شدم...و تو عالم خواب بهم تبریک می گفتن ... نفردومی که بهم زنگ زد ....مامانم بود الهی فداش بشم  هم وقتی زنگ زد از جام پریدم و اجیر شدم...بدجور خوشحالم کرد...آخه پیشم نبود جای خالیشو امروز خیلی پیشم احساس کردم...بعد از اون هرکی زنگ زد حال کرد...انگار از صبح الطلوع بیدار بودم...


هرکس بهم زنگ میزد یا هرکس بهم مسیج میداد خوشحالم میکرد و لطفشو بهم نشون میداد  حتی امروز کسایی بهم تبریک گفتن و روز تولدم رو میدونستن که اصلا فکرشو نمیکردم... واقعا غافل گیر شدم...


 نمیدونم تا به حال شده که احساس کنید اون کسی رو که دوست دارید بهتون تبریک بگه و اولین نفر باشه که از صمیم قلبش این کارو می کنه  تولدتون رو فراموش کرده باشه ...!(البته میدونستم که یادش نرفته ...میشه گفت بی توجهی کرده)

و جالب تر از اون اینه که وقتی منتظر تبریکش هستی بعد از کلی انتظار بهت مسیج بده که

((((پاشو برو جیشتو بکن بعد بخواب...سازمان  دخالت در تمام امور)))


مسخره است !!الان که دارم مینویسم یه چشمم داره میخنده یه چشم توش اشک جمع شده...


ولی مهم نیست ...اصلا برام اهمیت نداره...!


امروز نشستم  تمام خواسته ها و آرزوهامو رو کاغذ نوشتم  و از خدا خواستم  که بهم هدیه تولدم رو بده هیچ هدیه ای  بغیر از هدیه ی خدا برام  ارزش نداره ...و جلو چشمم رو نمیگره...

 

خدایا... ای خدای مهربونم من هرشب سوره ی حشر رو می خونم فقط برای یک چیز... زیاد نیست......اینکه ...فقط وجودمو با معنای اسمم یکی کنی....همین...فکر نمی کنم چیز زیادی باشه....پس کمکم کن....

 

نمیدونم کلی فکر کردم 5 فروردین پارسال تا امسال ....1سال به عمر من اضافه شده ...یک سال بزرگتر شدم.....داشتم تمام ریز کارام رو مرور میکردم...موفقیت ها و پیشرفت هایی که بدست آوردم تو این یک سال سختی هایی که کشیدم....الان خیلی خوشحالم ...چون یه کوچولو از خودم راضیم تو این یک سال ...نمیدونم آیا خدا ازم راضیه...!!!؟؟؟


من تو زندگیم تنها یک هدف دارم و تا موقعی که قلبم می تپه و نفسم در جریانه برای رسیدن به بزرگترین هدف زندگیم تلاش میکنم...وحاضرم تمام سختی ها رو به جونم بخرم تا به این هدفم برسم....هدفی که تمام فکر و اعضا و جوارحم در جهت و رسیدن به اون حرکت میکنند...و اون هدف

                                             (رضایت ،خشنودی و  قرب الهی )

هست.


نمیدونم خدایا پارسال مثل همچنین روزی خیلی چیزا ازت خواستم بعضی هاشو بهم دادی...ولی بعضی هاشو....


خدایا تو بعضی جاها فکر میکنم راهو دارم اشتباه میرم و از صراط مستقیم خودم  خارج میشم....خدایا کمک کن تا راه رو پیدا کنم و بهترین تصمیم رو بگیرم...خدایا من حقیر گنهکار و رو سیاه رو ببخش و بیامرز و مسیر سعادت واقعی رو بهم نشون بده...


خدایا من رو از مغضوبین قرار نده....


وای خدایا وقتی فکر میکنم  به خشم تو تمام بدنم به رعشه میفته (اشکم دراومد)


خدایا !خدایا!خدایا!


ای خدای مهربانم....

نمیدونم معلوم نیست تا 5فروردین سال دیگه زنده باشم یا نه ...تورا سوگند به اشک خیس یتیمان گناهانم ببخشا و خطایم ببخشا..


"خدایا"

به واژه واژه نامهایت قسم  دلم نمی خواست لحظه ای از تو رو برگردانم و به چشم های شیطان خیره بشوم

دلم نمی خواست برای شیطان گندم درو کنم و سیب پوست بکنم


دوست نداشتم در دره های مه آلود گناه بنشینم وقله های سپیدو سر به فلک کشیده تقوا را نادیده بگیرم


خدایا شبی نیست که خواب چشم های روشن  تو را نبینم و همهمه ی بهشتیان را نشنوم


اما بگو چگونه لنگ لنگان به درگاه تو به درگاه تو که از هزاران قصر رویانی زیباتر است بیایم


خدایا آیا مرا با همین  دستهای تاریک  و کفش های گمراه و پیراهنی که بوی گناه میدهد می پذیری؟


آیا نام مرا در دفترچه ی مهربانی ات کنار فرشته ها و اقاقیها می نویسی ؟


آیا اجازه میدهی هر روز به نام تو پلک بگشایم و به یاد همه ی فرها ها فنجانی چای شیرین بنوشم ؟


خدایا من از دریاهای  مرده و کوههای کاغذی گریزانم و یک قطره از اشک عاشقان را با تمام آبهای زمین عوض نمی کنم


خدایا اگرچه بارها همراه شیطان در باغهای  آتش قدم زده ام و گل گفته ام و خار شنفته اما هیچگاه در مدح او شعری نسروده ام


خدایا  کاش با ناز انگشتهای خود دوباره مرا میافریدی


آنگاه تاجی از خورشید بر سرم می گذاشتیت وجامه ی از پونه به من می بخشیدی


و نامت را بر دیواره های گرم قلبم مینوشتی*


 

خدایا این دل خسته تا همیشه در آسمان عشق تو پرواز می کند


تو آنقدر بزرگی که کوچکی و حقارتم را می گسترانی و زنده میگردانی


من غریب و نا آشنا در کوچه پس کوچه های مبهم زندگی گم گشته ام


و تو آشنایی و راهنما...


خدایا راهم را نشانم بده


خدایا امید را به زندگیم برگردان


خود به خوبی میدانی دردی که  گلویم را گرفته و این بغض سنگین را


جسم خسته ام را دریاب که به دستهای  نوازشگر تو محتاج است


روح سرکش و طغیانگرم را آرام کن که در پی ات شبها بی قرار و بی تاب است


قلب پرتپشم را حس کن که برای رسیدن به اوج تو چه نامنظم در سینه ام در تقلاست


چشم های غمگینم را ببین که پیوسته برای دیدنت عاشقانه در انتظار است


بغض گلویم را بگیر که این همان درد دوری و دلتنگی است


آتش این وجود نگرانم را خاموش کن آفت بزرگی از نگرانی در تن ضیف و بیمارم است


و به من اطمینان ببخش که به حال خود رهایم نمی کنی


اینک سوار بر مرکب امید به سوی تو می آیم


به سوی تکیه گاهی که ویران نمیشود


به سوی امیدی که ناامیدی در آن معنایی ندارد


دورها آوایی است که مرا می خواند


ای امید دیروز و امروز  وفردای من


کمکم کن...

 

 

خدایا بمیرد هرآنچه را که مرا از تو بگیرد.


خدایا عاشقم عاشقترم کن                                     زسوز عشق خاکسترم کن


اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا


خدایا فقط هیچ وقت فراموش نکن قلبم برای تو می تپه!


 

اللهم عجل لولیک فرج

یا علی

 

 

تبریک یک روز بزرگ...

بسمه تعالی

 

سلام به همه ی عزیزان

این عید بزرگ رو به همه شما عزیزان تبریک میگم ...

وامیدوارم که خود حضرت عیدی همه رو تو این شب عزیز بدهند

سر شب همینطور به طور اتفاقی که تلویزیون روشن بود مسجد الحرام رو نشون میداد و یک مولودی زیبا هم میخوند

نا خودآگاه از خود بیخود شدم خیلی زیبا بود دلم پر کشیده بود ...انگار تو دلم جمعیتی از کبوتر های عاشق داشتند سرود و آواز شادی سر میدادند...نمیدونم شاید هیچ یک از ما عظمت یک چنین  روز بزرگی رو ندونیم....و نتونیم درک کنیم...

میدونید وقتی حضرت محمد پا به دنیا می گذارند 6 اتفاق برزگ یا میشه گفت واقعه یا معجزه عظیم رخ میده ....که واقعا عظمت و بزرگی و مهمی این روز رو می رسونه... اینکه آتشکده ی فارس خاموش میشه ...گلدسته های ایوان مدائن میریزه....شهر ساوه که اون زمان خشک سالی اونو احاطه کرده از خشک سالی درمی آید...یکی از چشمه هایی که اون زمان مورد پرستش واقع بود خشک میشه....و از سمت آسمان به زمین  یک نوری به سمت شهر مکه کشیده میشه...

 

هرچی عمیق تر فکر میکنم میبینم خیلی زیباست...خیلی ....

وقتی فکر میکنم میبینم در یک چنین روزبزرگی  باید واقعا از ته دلمون  از حضرت محمد(ص) عیدی بخوایم...متاسفانه اینقدر فکر ما آدم ها کوچیک که فکر می کنیم اون چیزایی که میخوایم و حاجت هامون خیلی بزرگ هست...ولی باور کنید بزرگترین چیزها و خواسته هایی که درنظر ما خیلی بزرگ و دست نیافتنی هست خیلی کوچیک و پست هست....

بنظر من از حضرت این چیزا رو طلب نکنید و فقط و فقط بهش بگین عیدیمون رو بده و دست خالی نگذار ما رو ...مطمئن باشید اون عیدی که بهتون میده خیلی بزرگتر از اون چیزی که ذهن ما بتونه تصورش کنه ...و اون وقت می فهمید که چقدر ما در برابر حضرت  کوچیک هستیم و چقدر کوچیک فکر میکنیم و در آرزوی چه چیزای کوچکی بودیم...

امشب اگه همه ی شیعیان از ته دلشون برای ظهور آقا امام زمان(عج) دعا کنند... شک ندارم که آقا ظهور می کنند

 

از حضرت محمد(ص) میخوام علاوه بر این عیدی به همه ی  ما اندیشه و تفکر بزرگ عنایت کنه ...

اللهم عجل لولیک فرج

التماس دعا

چگونه میتوان عشق حقیقی را تشخیص داد؟

 

چگونه می توان عشق حقیقی را تشخیص داد ؟

 

 

شما از طریق اینترنت با کسی آشنا می شوید، هر روزی  که سپری میشود خاطره های شما بیشتر و بیشتر شده و نسبت به هم علاقمند می شوید. اما چگونه می توانید تشخیص دهید که آیا واقعا عاشق شده اید یا رابطه شما تنها به دلیل یک جاذبه موقتی است؟
یک انسان در طول زنـدگی خـود به طور میانگین حداقل 4  مـرتبه عـاشق مـیشود. اما آیا واقعا هر 4 مرتبه، عشق او حقیقی است؟ ما در این قسمت علائم مربوط به عشق، احترام و ارتباط را بـاشما در میان مـی گـذاریـم تـا قـادر به  تصمیم گیری باشید و تشخیص دهید که آیا فردی که با او قرار ملاقات می گذارید شخص مورد نظر شما هست یا خیر.

 

۱- ارتباط:
وجود صداقت در رابطه جزء ضروریات به شمار می رود، همچنین پیش از آنکه به کسی تعهد بدهید باید سعی کنید که در ابتدا او را به خوبی بشناسید. شما تا چه حد یکدیگر را می شناسید؟ آیا فقط در مورد مسائل جنسی با یکدیگر صحبت می کنید؟

نقاط قوت:
شما در مورد تمام مسائل زندگی از قبیل مال و ثروت، فرزند، چیزهایی که از آن وحشت دارید و آرزوهایتان با یکدیگر صحبت می کنید.
شاید با هم بحث کنید، اما در آخر به مصالحه دست پیدا می کنید.
در مورد احساساتتان با یکدیگر صادق و روراست هستید.

 

نقاط ضعف:

شما تنها رنگ مورد علاقه و نام مجله ای را که او می خواند، می دانید و از طرح سوالات عمیق تر پرهیز می کنید زیرا تصور می کنید که او جواب شما را نخواهد داد و یا می ترسید که پاسخ او مطابق میل شما نباشد.
کمتر اتفاق می افتد که احساساتتان را با یکدیگر در میان بگذارید به همین دلیل پس از گذشت مدت زمان کوتاهی هر دوی شما اظهار نا امیدی کرده و رفته رفته تنفر و رنجش جایگزین مهر و محبت می شود. هیچ یک از شما حاضر به بخشیدن دیگری نیست.

 

۲- عشق:

یک رابطه سالم و یا ازدواج بدون وجود عشق برای مدت زمان زیادی دوام ندارد. آیا رابطه شما بر اساس عشق و علاقه بنا نهاده شده است یا اینکه فقط خودتان را به بازی گرفته اید؟

نقاط قوت:
در زمان بروز هر نوع بحرانی، بدون توجه به نتیجه کار، در کنار هم می ایستید.
از خود گذشتگی نشان می دهید تا بتوانید طرف مقابل خود را شاد کنید.
صادق و راستگو هستید و چیزی را از یکدیگر پنهان نمی کنید.
از نظر عاطفی، جسمی، روحی و ذهنی با یکدیگر همخوانی دارید.
جدا از بحث عاشقی، دوست های خوبی نیز برای یکدیگر هستید.

 

نقاط ضعف:

در زمان بروز مشکلات هر کس راه خودش را پیش می گیرد.
شریک شما غیر قابل اطمینان است و نسبت به جنس مخالف خود نظر دارد.
تا زمانیکه نتوانید حقیقت را پیدا کنید او به شما دروغ می گوید.
سازگاری عاطفی و جسمی و روحی ناچیزی بین شما دو نفر وجود دارد.
در شرایط مختلف نسبت به شما وفادار نیست.

 

۳- احترام:

رابطه عاطفی بر اساس رفاقت، احترام و پذیرفتن یکدیگر بنا نهاده می شود. زمانیکه احترامی وجود نداشته باشد، شک و بد گمانی جایگزین اعتماد و احترام شده و به مرور زمان تنفر و بیزاری به تارو پود رابطه شما نفوذ پیدا می کنند.

نقاط قوت:
شما از عیوب شریک خود آگاه  هستید و برخی از اشتباهات را قبول می کنید.
 
علایق شخصی و هویت اصلی یکدیگر را تشویق و حمایت می کنید.
برای گوش کردن به نقطه نظرات یکدیگر وقت می گذارید.

 

نقاط ضعف:

در مقابل دیگران از هم انتقاد می کنید .
شریکتان به شما اجازه نمی دهد که بر اساس علایق شخصی تان عمل کنید و همیشه کلیه رفتارهای شما را زیر نظر دارد.
شما دائما بر روی معیارهایی که از یکدیگر انتظار دارید مشاجره می کنید.
شما نمی توانید اشتباهات یکدیگر را ببخشید یا/و فراموش کنید.
از نوع ارتباط خود آگاه باشید و برخورد معقولی از خود نشان دهید. اگر نمی توانید آنرا پرورش دهید پس شاید زمان ترک آن فرارسیده باشد. اما اگر احساس می کنید که رابطه شما محکم و پا بر جاست، می توانید با کمک گرفتن از عشق دو طرفه، احترام و ارتباط آنرا مستحکم تر نمایید

 

منبع: سایت مردمان